English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (7417 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
amused <adj.> U سرگرم
occupied <adj.> U سرگرم
divertive U سرگرم کننده
amusingly U سرگرم کننده
amusing U سرگرم کننده
entertaining U سرگرم کننده
accompanied U سرگرم بودن
accompanies U سرگرم بودن
accompany U سرگرم بودن
engaging U سرگرم کننده
intent on doing anything U سرگرم کرد
amuses U سرگرم کردن
amuse U سرگرم کردن
inveigle U فریفتن سرگرم کردن
inveigles U فریفتن سرگرم کردن
sport U تفریحی سرگرم کردن
inveigled U فریفتن سرگرم کردن
inveigling U فریفتن سرگرم کردن
please U سرگرم کردن لطفا
pleases U سرگرم کردن لطفا
amused U سرگرم شده و مشغول
sports U تفریحی سرگرم کردن
sported U تفریحی سرگرم کردن
entertain U سرگرم کردن گرامی داشتن
sportive U سرگرم تفریح وورزش ورزشی
entertains U سرگرم کردن گرامی داشتن
entertained U سرگرم کردن گرامی داشتن
entertainingly U بطوریکه سرگرم کند بطورتفریح دهنده
so that U چنانکه
how U چنانکه
as U چنانکه
in the event that U چنانکه
insolubly U چنانکه اب نشود
pinchingly U چنانکه فشاراورد
dilatorily U چنانکه پرشود
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
as is well known U چنانکه مشهور
as it deserves U چنانکه باید
permissively U چنانکه مخیرسازد
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
admissibleness U چنانکه روا
coordinately U چنانکه یکجورباشد
proper U چنانکه شایدوباید
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
so to speak U چنانکه گویی
prettily U چنانکه زیبانماید
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
medially U چنانکه درمیان باشد
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
meetly U چنانکه در خور باشد
convincingly U چنانکه متقاعد کند
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
effusively U چنانکه گویی بریزد
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
funnily U چنانکه خنده اورد
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
meetly U چنانکه باید و شاید
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
invisibly U چنانکه دیده نشود
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
perniciously U چنانکه زیان اورد
according to his version U چنانکه او شرح میداد
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
permissively U چنانکه اجازه بدهد
prettily U بخوبی چنانکه باید
interminably U چنانکه تمام نشود
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
comme il faut U چنانکه باید وشاید
according as چنانکه بدان سان که
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
implacably U از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
discreditably U چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
flowerily U چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
corrigibly U چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
occupies U تصرف کردن سرگرم کردن
occupy U تصرف کردن سرگرم کردن
occupying U تصرف کردن سرگرم کردن
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
irremissibly U چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
impalpably U چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
attributively U بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
modernly U بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
officinal names of drugs U نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
opaquely U چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
rough handling of a thing U گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
Recent search history Forum search
1I occupy myself the best i can.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com